در کتاب قلعه ی حیوانات نوشته شده که حیوانات تصمصم گرفتند که علیه ارباب و خانواده اش دست به دست هم دهند و او را از مزرعه بیرون کنند و همگی با هم مدیریت مزرعه را به دست بگیرند اولین اقدامی که کردند تنظیم عهدنامه ای بود با این مضمون که همه ی حیوانات با هم برابر هستند و هیچ کس هم حق ندارد خود را مالک و یا ارباب حیوانات معرفی کند. مدتی پس از این جریان خوکی که در ابتدا مدیریت مزرعه را بدست گرفته بود آرام آرام برخی مفاد و مواد عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیان و دوستانش حقوق و مزایای خاص و ویژه ای را وضع کرد.
حیوانات یکی پس از دیگری از اقدامات مخفیانه ی خوک آگاه می شوند و به این فکر می افتند برای حل معضل جدید هر چه سریعتر دست بکار شوند یک روز طی یک فراخوان دور هم دیگر جمع می شوند و تصمیم می گیرند از اسبی که در گوشه ای از مزرعه زندگی می کنند کمک بگیرند این اسب که باکستر نام داشت از مقام و منزلت بالایی برخوردار بود و به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشت کار مورد احترام همه ی حیوانات بود حیوانات از اسب می خواهند که به انها کمک کند تا در خصوص وضع پیش آمده چاره ای بیندیشند اما باکستر سخت مشغول کار است و به اطرافیانش هم کوچکترین توجه ای ندارد او در ادامه پاسخ می دهد که راهبرد و شعار من در زندگی این است که من فقط کار می کنم! او تصور می کند که تنها مسئولیتش این است که به بهترین شکل ممکن در یک گوشه کار و وظیفه ای که بر عهده دارد را انجام بدهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد.
نکته ی حائز اهمیت از جریان باکستر این است که باکستر می توانست از اتفاق وحشتناکی که در قلعه ی حیوانات در حال وقوع بود جلوگیری کند او با وجدان و به شکلی شرافتمندانه سرش به کارخودش گرم بود و آن هنگام از تغییرات دور برش مطلع شد که دیگر دیر شده بود خیلی دیر! درست آن زمانی که خوک حاکم او ر ا به یک سلاخ فروخت.
در جامعه ی ما نیز در حال حاضر برخی افراد اعم از نخبگان و کاریزماهای اجتماعی و سیاسی به دلایل متعدد شخصی و روانشناسی و بعضا سیاست زدگی و سیاست گریزی خود را از جزئیات و حوادث و اوضاع اقتصادی و سیاسی جامعه کنار کشیده اند و ترجیح می دهند در گوشه ای دنجی خزیده و سرشان به کار خودشان باشد و حتی حاضر نیستند یک برگ روزنامه ی صبح را ورق بزنند و از حوادث در حال وقوع دور و برشان مطلع شوند… و گاهی حتی یک گام جلوتر، وارد میدان مدیریت و برنامه ریزی شوند کار آفرینی و اشتغال را ایجاد کنند… متاسفانه از این دست افراد در جامعه ی ما کم نیست. و زمانی به خود خواهند آمد که اصطلاحا دود وضعیت بحرانی هم به چشم آنها برود. بنابراین به نظر می رسد تا فرصت هست تا زمانی که توانایی لازم را در خود می بینیم لازم است همگی دست به دست هم بدهیم و برای آبادانی و شکوفایی اقتصادی کشور، تمام استعداد و امکانات خود را بکار بگیریم. جماعت باکستر انسان های خوب و سختکوشی هستند اما اولویت هایشان در زندگی نادرست است.
کلمات کلیدی: سندروم باکستر, نخبگان, قلعه ی حیوانات,کاریزمای سیاسی,کار افرینی,اشتغال
تحریریه سیاسی اثرآنلاین